Social Icons

Yarsan

2012-11-18

چرا و به چه دلیل مردم یارسان به این غار، مرّ خاموش میگویند؟ علت ایە که مردم یارسان، ای مرّە و ناو مرّ خاموش زانن چەس؟ نوروز میفرماید: واتم چون عبدال گشتە پوست ندوش من بیم= مرید قاپی گیان خاموش من بیم



چرا و به چه دلیل مردم یارسان به این غار، مرّ خاموش میگویند؟ علت ایە که مردم یارسان، ای مرّە و ناو مرّ خاموش زانن چەس؟
نوروز میفرماید: واتم چون عبدال گشتە پوست ندوش من بیم= مرید قاپی گیان خاموش من بیم 

----------------------------------------------


درویش چنگیز کرندی(شاه ابراهیمی) و تعدادی دیگر از یارسانیان در روز عید مبارکی جشن خاونکار امسال در تکیه حیدری(آسی براکه)
-------------------------
کلام دفتر نوروز و فرمایش مولانا__ کلام حیدر کچکبلی و مولانا

نوروز میفرماید
ویم بیم سازنام و نظمم ساختن = چونکه استاد بیم هیچم نباختن
مولانا میفرماید(گلچین)
گفت روزی می شدم مشتاق وار/تا ببینم در بشر انوار یار
هفت شمع از دور دیدم ناگهان /اندر
 آن ساحل شتابیدم به آن
نور و شعله هر یکی شمعی از آن/ بر شده خوش تا عنان آسمان

خیره گشتم خیرگی هم خیره گشت /موج حیرت عقل را از سر گذشت
کاین چگونه شمع ها افروخته /وین دو دیده خلق از آنها دوخته 

باز می دیدم که می شد هفت یک/نور او بشکافتی جیب فلک
باز آن یک بار دیگر هفت شد/مستی و حیرانی من زفت شد

اتصالاتی میان شمع ها /که نیاید بر زبان و گفت ما
آن که یک دیدن کند ادراک آن/سال ها نتوان نمودن از زبان

هفت شمع اندر نظر شد هفت مرد/نورشان می شد به سقف لاجورد
باز هر یک مرد شد شکل درخت/چشم از سبزی ایشان نیکبخت

گفت :راندم پیش تر من نیکبخت /باز شد آن هفت جمله یک درخت
هفت می شد فرد می شد هر دمی/من چنان می گشتم از حیرت همی
................
نوروز مرمو(میفرماید)
ملک الخالق = چهار یک گوهر ملک الخالق
جلای چطر درّ ملک مالک = اختیاری مخلوق ویشن ویش بالق
شش بال نجسد نمیر نحراو = بی خون بی گوشت نه خورد نه خواو
جلیل جبار چنی جاودان = قطره لاتخف ارخن و مکان
هر شش بزرگان مایش نه من بی=ریشش یک درخت شاخش هفتن بی
.................
مولانا میفرماید
این عجب‌تر که بریشان می‌گذشت =صد هزاران خلق از صحرا و دشت
ز آرزوی سایه جان می‌باختند = از گلیمی سایه‌بان می‌ساختند
سایهٔ آن را نمی‌دیدند هیچ = صد تفو بر دیده‌های پیچ پیچ
..............
حیدر کچکبلی از چلتن آسی براکه میفرماید
یاران قبه نویر = ذات ازل رو دیم نه قبه نویر
مرکبش آفتاو جلو دست پیر = شاطر داود بی قلمزن وزیر
سیف نه پهلوی چپ مصطفی غزا = شان راست رحمت یا رجای رضا
دو دانه ازل رمز و یادگار = دو قطره نه نور اثر صاحبکار
بنیامین رمال دیده دار گاو = ذات هفت تنه دی نه روی آفتاو
هر کس شش غواص نه حق کی جیا = آنه کج بینن کور و رو سیاه
..........
شما نیز در صورت تمایل میتوانید مصداق های کلام دفتری و گفتار بزرگان ادب و شعر را در این بارە بیان بفرمایید. با سپاس از شما عزیزان

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar