Social Icons

Yarsan

2012-12-30

نامه دوم به آقای کرمی


نامه دوم به آقای کرمی


خۆرهه‌ڵات نیوز:قبل از پرداختن به جوابیه‌ی جناب آقای دکتر کرمی به چند نکته اشاره می‌نمایم آئین یاری دارای یک سری شرط و شون است که معتقدان به این آئین ملزم به رعایت آن هستند، خوشبختانه ادب بر ارکان ارجحیت دارد و کلام می‌فرماید:



هر کس ادب نیری و جا        روزی هزار تمن بکا
گشت هر وک توز بادیبا
اگر کسی ادب را بجا نیاورد اگر روزی هزار سال عمر بکند همه‌ی آن مانند گرد و خاک باد می‌برد.
زمانی که این اصل مهم رعایت شد نوبت ارکان می‌گردد،
هرکس نه جم نگری ارکان        قایم نگری دینی سلطان
اخر او دبی پشیمان
می‌فرماید هر کس از جم ارکان را نیاموزد و دین سلطان را با یقین قبول نکند در آخر پشیمان خواهد شد.
پس در مناظره‌های روزمره شرط ادب برای طرفین لازم است و در این فضای احترام انگیز می‌توانند در مورد اشکالات نیز صحبت نمایند.

مطلبی یکی از دوستان برایم فرستاد واقعاً متأسف شدم که در فضای دو طرف چقدر جای ادب خالی است، مخصوصاً جناب آقای فرهاد مرادی بدون ملاحظه هم به طرف مقابل توهین می‌کرد هم توهین‌های طرف مقابل را ثبت کرده بود که خود نیز یک توهین است، و اشاره‌ای کرده بود که بنده به جد بزرگوار سادات یادگاری توهین کرده‌ام به حضور آقای مرادی باید عرض کنم که تمام دیده داران قبل از پردیور و چه بعد از پردیور از جمله آسید براکه و چهل درویش آن متعلق به تمام مردم یارسان است و متعلق به یک خاندان و یا یک گروه خاصی نیست زیرا بیش از بیست نفر از درویشان آسیدبراکه شاه‌ابراهیمی بوده است و محدود کردن آنها توهین به جایگاه والای آنها است و بنده به نوبه‌ی خود خاک پای آنها را توتیای چشم خودم می‌نمایم، و اگر این ذهنینت توهین بوجود آمده من معذرت می‌خواهم اینرا باید یادآور شوم که شماها که این اشعار بی‌ربط و بی‌وزن را به آنها منتسب می‌کنید مستقیماً آنها را مورد توهین قرار می‌دهید.
اما مربوط به جوابیه آقای کرمی:
بنده از آقای کرمی و هم فکرانشان برای روشن شدن موضوع دعوت به مناظره نمودم و از ایشان خواهش کردم از هیچ یک از بزرگان مایع نگذارند و از کتاب کلامی که در اختیار دارند سند و مدرک ارائه نمایند و قضاوت را نیز به شعور جم که همان خوانندگان محترم است واگذار ‌کنیم، در ضمن هر چند تندی را نمی‌پسندم  ولی جوابیه سلطانی‌فر  کار مرا راحتر نمود.
ایشان نوشته‌اند«............ ندارم و دنبال پست و مقامی نیستم که برای آن تلاش کنم و به آب و آتش بزنم و هر ا...ز گاهی به تبلیغ دروغین بپردازم»
یار عزیز شما طبق چه سندی دیگران را به دروغ متهم می‌کنید در صورتی که خود شما آقای سید محمد حسینی را متهم به جعل کلام کردید که با سندی که آقای سلطانی‌فر ارائه دادند معلوم شد که ایشان هیچگونه تحریفی در کلام صورت نداده است. ولی بنده شما را در جریان کامل مسئله‌ای که در حدود سه سال پیش رخ داد و دوستان شما علیه سیدمحمد حسینی جبهه گیری کردند به خاطر مسئله دیگری بود، زیرا دفترنوروز در 16 سال پیش نشر پیدا کرده بود، بهانه آن امضاء آسید نصرالدین حیدری بود که دفتر کلامی شاهو، برزنجه را متعلق به مردم یارسان می‌دانستد و تأییده‌ی ایشان به مذاق تفرقه خواهان خوش نیامد.
مرقوم فرموده‌اند: «................ بررسی دقیق در مدت 20 سال بدست آورده ام و خویش بر تایید آنها به یقین رسیده ام ، گاهگاهی برای طالبین و مخاطبین از هر قشر و گروهی باشند منتشر نموده.............»
اگر کلام خواندن و تحقیق کردن شما مانند خواندن دفاتر رموز یارستان و درویش نوروز باشد وای به حال این چنین تحقیقی که ره به ترکستان است.
نوشته‌اید: « اما ذکر این نکته مهم است که حقایقی را که اینجانب میگویم به مذاق بعضی ها خوشایند نیست و درد آنها آنجا است»
شما حقایقی را بازگو نکرده‌اید. بنده از شما خواهش می‌کنم هر آنچه در نامه اول بیان کرده ام را بخوانید و جواب مستند بدهید.
مرقوم فرموده‌اید: « اما در مورد سیدمحمد حسینی نوشته بودید و نوشتن این متن توسط من نیز به خاطر بردن نام ایشان است. باید به عرض عالی برسانم 90 درصد مردم یارسان...................»
بنده باز تکرار می‌کنم سید محمد حسینی به عنوان یک فرد صادق می‌شناسند و مردم جمخانه‌های ایران کلام ایشان را مرجع قرار می‌دهند و افتخار ایشان این است در دفتر کلامش به هیچ خاندانی توهین نشده و همه‌ی خاندانها را برابر و برادر می‌داند.
مرقوم نموده‌اید: « .............همین جمخانه ها شیطان را رد میکنند و بر کلامهای که شما هم قبول دارید خرده میگیرند............»
بنده نیز معتقدم شیطان پرستی انحرافی است که وارد آئین ما شده است، چون در تمام ادیان حقه الهی و در تمام جوامع بشری شیطان، اهریمن، ابلیس و ..... نمادی از خباثت و بدی است پس ظلم است که این جامعه را شیطان پرست بنامیم و همانطوریکه مغرضان مینامند.. اگر مسائل دونی در نظر می‌گیریم در کلام ما از خیلی چیزها صحبت شده است. باید همه آنها را بپرستیم
نوشته اید: «......... ما دیوان برزنجه نداریم / دیوان شاهو نداریم / دیوان تبریزی نداریم و .... اینها بعدها ساخته شد ( شما عقاید دیگری دارید قابل احترام است اما برای ما سند نیست......   »
آقای عزیز همان گفته‌ یکی از بزرگان است که می‌فرمایند(کسی که کتابهای زیادی می‌خواند نباید ترسید از کسی باید ترسید که تنها یک کتاب دارد و آنرا مقدس می‌داند و هیچ وقت کتابش را نمی‌خواند.)  مثل اینکه این گفته در مورد شما و دوستانتان صدق می‌کند و شما همان کتابی که در آن توهین به خاندانهای دیگر شده را قبول دارید و متأسفانه آنرا نیز خوب نمی‌خوانید، جناب آقای کرمی اگر برزنجه و شاهو نداریم پس جلسه‌های مشورتی یاران برای خواستگاری خاتون دایراک، نوید سلطان سهاک برای رفتن به خانه شیخ عیسی،تولد سلطان سهاک، تقسیم ارٍث، برابری حقوق زن و مرد، جنگ برادران ناتنی سلطان با ایشان، واقعه مرنو، جم سیروان و ........ در کجای کتاب شما آمده است؟ و به چه صورت است؟

نوشته‌اید « ..............  حقیقی آیین یاری کورد و کوردسان بوده است نه عربستان و بغداد شار !
جهان بینی یاری مربوط به سراسر عالم است ، اما بحث کورد - دالهو - گوران و ایران در این موضوع بسیار بسیار ویژه و  ...........»
بنده در اینمورد که آئین یاری یک آئین کردی و در منطقه کردستان بوده است بحثی نداشته و هم عقیده شما هستم، ولی گذشته و حال آینده جامعه یارسان متعلق به همه‌ی مردم است و به گروهی تعلق ندارد و اینرا هم باید بدانید آئین یاری متعلق به اقلیت شما نیست و بغدادشار هم یک دوره کامل است و از زمانی که شاه‌ابراهیم طبق کلام مستند به جانشینی سلطان منسوب می‌شود و با 24 گوینده‌ای که در خدمت ایشان بودند تمام منطغه غرب چه ترک و چه عرب و چه کرد با کار فرهنگی  به این آئین گرویدند.
اما بنده از شما یک سئوال دارم و طبق کلام کهن فلسفه انتساب زبانهای زنده دنیا به هفتن توسط سلطان سهاک چه معنی دارد؟.)

نوشته‌اید: «..... اشتباه بعضی از دوستان این است که کلام دفتر را با علم خود و دستور زبان قراردادی میسنجند ...
نین آدیده وینه عیاران /// تشخیص دو گلان نبین خاران
هر ای دلیلن پری بدکاران /// بین و آلت فتنه و شراران
سرَ حق را با ورق شعبده ملحق نکنید !»


برادر عزیز افتخار مردم یارسان در این است که همه‌بزرگان یارسان تجلی در جامه‌ی انسانی داشته‌اند، پس کسی می‌شود دارای ذات بوده ولی شعرش از صنعت شعری بوی نبرده باشد، شما دین را با خرافه و کلی گوئی قاطی کرده‌اید. در زمان سلطان سهاک شاعرانی مانند مولوی، سعدی، حافظ و .... که انسانهای معمولی بوده‌اند و هیچکدام دعوی ذات نداشته‌اند، دارای اشعاری بدون نقص می‌باشند ولی بزرگان ما که دعوی ذات داشته‌اند اشعار ناقص بدینصورت سروده‌اند؟، چنین حرفی از شما که به قول خودتان یک فرد باسواد هستید بعید است ترا به همان ذات سلطان سهاک با دفاع بد آبروی این بزرگان را نبرید.
در پایان نامه‌ام باز تأکید می‌کنم که تمام دیداران قبل از پردیور و بعد از پردیور به هیچ خاندانی تعلق ندارد و به همه‌ی خاندانها متعلق است و همه خاندانها با هم برادرند و هر کسی ایجاد تفرقه کند وبه خاندانی دیگر توهین نماید مطمئناً یار نیست و دنبال منافع خود می‌باشد و اما چون بنده در نامه‌ اولم خواهش کردم که فقط صحبت کلام باشد و از توهین به شخص یا اشخاصی پرهیز شود ولی حال می بینم با اسم بردن نام اشخاص دیگر و نسبت دادن نامه‌های آقای سلطانی‌فر به کسی دیگر،  و توصیه دوستان که هنوز فضای جامعه برا چنین بحثی آماده نیست از ادامه بحث خوداری می‌کنم و اگر زمانی آقای کرمی و دوستانشان از بنده دعوت نمایند و فقط از کلام صحبت شود آماده‌ام.
با آرزوی توفیق به یک وحدت سلطان‌پسندانه                    9/10/91  میره‌بیگی

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar