Social Icons

Yarsan

2012-10-28

فرا رسیدن ایام روزه مرنوی را به همە یارسانیان عزیز بویژه به پیر و پیشوای یارسان تبریک میگوییم. اول آخر یار یار دیدەو کانی چیو وشن یار میو گیان


فرا رسیدن ایام روزه مرنوی را به همە یارسانیان عزیز بویژه به پیر و پیشوای یارسان تبریک میگوییم. اول آخر یار یار دیدەو کانی چیو وشن یار میو گیان
 =مزگان مزگانن خاوندکار میو گیان جانا چه شیرین است که یار و نور دیدە گانم می آید= مژده باد مژده که خداوندگار تشریف فرما میشوند هفتم،هشتم و نهم آبانماه برابر با بیست و هشتم، بیست و نهم و سی ام اکتبر ماە، ایام سە روزه مرنوی می باشد

-----------------------

پیشاپیش فرا رسیدن اول چله زمستان کردی سلطانی 01.10.736 برابر با 30.07.1391 شمشی و 05.12.1433 قمری و 21.10.2012 میلادی فصل پیرموسی( روز اول مال بالویل ) بر یارسانیان عزیز مبارکباد .
---------------------


ای ماهی چهارشاخ خورهلات روزی = تا کی بی خبر بندگیر هوزی
پابند کینی کی دست گیرتن = درساخ کینی کی زنجیرتن
هی کاف تا و لام هی الف تا شین = هی زیر و زبر هی نون تا و سین
هی قلم گردان هی ژ لات آسان = هی کن فیکون عالم حراسان
شوق عارفان تو مکر ضایع = درنگن درنگ طفل در و دایه

........................ ( درویش فارغ از چلتن حیدری )

میر حیدر حیدری ملقب به آسی براکه گوران دارای سه ذات ( سلطان صحاک ، بابایادگار و داود کوسوار ) بوده که فارغ کرمانشاهی( دون بابایادگار ) از چلتن آسی براکه به آسی براکه گوران می فرماید ای کسی که چهار ملائکه در چهار گوشه دنیا در دست توست و روزی دهنده هستی تا کی تغییر عقیده نمی دهید چه چیزی در وجودتان هست که پابندش شده اید ای کسی که توانایی زیر رو کردن تمام دنیای فانی را داری چرا دنیای فانی را ویران نمی کنی تا به دنیای باقی برسیم درنگ نکن که ما یاران (فارغ از چلتن) مانند طفلی که وابسته به مادرش است ما هم مانند طفل برای رسیدن به کمال در دنیای باقی آرام و قرار نداریم ( همانطور که اکثر چلتن میر حیدر حیدری گواهی داده اند اشاره به ظهور نهایی و از بین رفتنی بدیها و تولد نور و دنیای باقی است) .
 – 
---------------------


سه روزه مرنویی خاونکار و روش محاسبه آن :

قبل از دوره سلطان صحاک ، باباسرهنگ (دون سلطان صحاک) به یارانش می فرماید : غلامان نشوی دور = در یورت سلطان می کنم ظهور ....... سلطان صحاک به یارانش می فرماید که متفرق نشوید که در دوره و دون بعد به اسم ساطان ظهور می کنم ، پس از پرده کشیدن باباسرهنگ ،مدتی بعد یری تن ، داود و بنیامین و پیر موسی در کوه شاهو گرد هم آمده و جایگاه ظهور سلطان را در برزنجه شهر زور 
عراق منزل شیخ عیسی می بینند یری تن( سه تن ) به طرف منزل شیخ رهسپار می شوند ولی از پسران شیخ کسی که بوی عشق و دارای ذات باطنی باشد مشاهده نکردند ،
دفتر دیوان گوره می فرماید : یاران چنی هم شین و بوستانی = بابارکن الدین وی سرّه زانی = شاه باز سفید سرّ پنهانی = بنیامی گردی داود ا سانی = داش و دایراک بی و دایانی ...... یاران حق ، داود و پیر بنیامین و پیرموسی باتفاق هم در بوستان شیخ عیسی مشغول خدمت بودند که پیرموسی از این سّر خبردار بود و این سرّ همان لعمه نوری بود که به شکل شاهباز بر روی میوه خربزه نشست که پیر بنیامین شاهباز را گرفت و داود هم شاهباز را از پیر بنیامین گرفت و شاهباز( سلطان صحاک ) را به خاتون دایراک ( رمزبار ) داد که به شکل طفلی ظاهر شد .
این هم گواهی تایید نشستن شاهباز بر روی میوه خربزه در دفتر دیوان گوره : داود مرمو : دامشا قمزه = دامیار بنیامین دامشا قمزه =نه گوش ماهی هام جفت حمزه = * شاه بازش آورد میوه خربزه ............ همانطور که می دانید دامیار یا صیاد یا باز گیر پیر بنیامین است که شاهباز ( سلطان) را از آسمان بر زمین می کشد که بر روی میوه خربزه می شیند و بنیامین شاهباز را می گیرد و به داود می دهد و داود هم به دایراک ( رمزبار ) می دهد که پس از آن سلطان به شکل طفلی ظاهر می شود . و درویش نوروز از چلتن آسی براکه گوران در تایید کلام می فرماید : خربزه و عسل باقی را کاشتیم ........ ( توضیح اینکه دایراک مادر ظاهری سلطان صحاک به خاطر وجود سلطان که رمز است لقب رمز بار گرفت یعنی کسی که حامل رمز یاری است )
دفتر می فرماید : پیره و پیرموسی شین او میانگه ....یعنی پیربنیامین و پیرموسی هم در انجا حاضر بودند که
پیرموسی می فرماید : پا لفظ پاکه = پیره او گیله دیدنم کاکه = پیره گیلاوه گروا و زار = عازیز موجودی نه برّ تا و بار ...... پیرموسی به پیر بنیامین می فرماید بر گرد که سلطان صحاک پاک سیرت را با چشمهای خودم می بینم پیربنیامین زمانیکه برگشت اشک شوق و شادی از چشمانش جاری شد و فرمودند ای عزیزم سلطان صحاک همان موجودی است که به دنبالش بودیم و به اندازه تمام دنیا (خشکی و دریا ) عظمت دارد .
دایراک(رمزبار) مرمو : فرزند امین = شاه باز سفید مدرای نه کمین = نسر قله عرش آمای و زمین ....خاتون رمزبار سلطان را به فرزندی قبول می کند و سلطان را شاه باز سفیدی می داند که از آسمان بر روی زمین آمده است .
پادشاه مرمو :دایراک دور هرگز نکردم خرابه و جور = تو چنی عیسی وینه شیر و ببر ...... سلطان به رمزبار می فرماید در هر دوره ای با من بودید و من هرگز کار ناشایست و ظلم به کسی نکردم و شما ( دایراک ) با شیخ عیسی مانند شیر و ببر هستید .
شیخ امیر ( دون پیر بنیامین ) در تایید کلام دیوان گوره می فرماید : حمل دایراک = شاه باز شی نه بطن حمل دایراک = نه پهلوی یمین طانه بار پاک = پیدا بی و اسم شاه سلطان صحاک .....
تا اینکه چندی میگذرد دفتر شیخ امیر می فرماید : باچم مختصر = شرح شاه مردان باچم مختصر = چنی شیخ عیسی و ظاهر پدر = دست گرد و دعوا سلطان سرور = کوتاه بی چند تیر = نیا نه مسجد کوتاه بی چند تیر = یکسر سلطان گرد او سر داود پیر = دراز بی و حکم یداله او تیر =معجز مولا = عیسی نگاه کرد معجز مولا = واتش جایز نین دو حاکم یکجا = نزول حج کرد = شیخ عیسی وو طور نزول حج کرد =پادشاه پرده پوش دیده او لابرد = دیش سلطان صحاک هانه کعبه فرد = بیوت او زبان = شیخ عیسی آما بیوت او زبان = یعنی بواچو چنی صاحب گیان = غیر جه تو نین نه پرده پنهان = یکجار کرد و بند = زبان جاریش یکجار کرد و بند = نوا بواچو سخنان چن = بشکافو پرده سلطان سخن = آمان و یانه = جه حج بازگشت کرد آمان و یانه =و بسته زبان مولا نیشانه = دیش هم حاضرن پادشای چلانه = خالقی سپرد = شیخ عمرش و دست خالقی سپرد = عقبای آخرت و نظر آورد = یاطاخ او مسکن اهل قبور کرد ............. شیخ امیر می فرماید شرح ماجرای سلطان صحاک با پدر ظاهریش شیخ عیسی را بصورت مخثصر برایتان بیان کنم که شیخ عیسی هفت سال مسجدی بنا کرده بود که چند تا شاه دار روی دیوار سقف مسجد گذاشته بودند که کوتاه بوده که یک سر شاه دار کوتاه را سلطان می گیرد و سر دیگر شاه دار را داود می گیرد که به دست و امر حق (سلطان ) شاه دار دراز شده و به اندازه دیوار سقف مسجد بلندتر می شود ، شیخ عیسی معجزه سلطان را دید و به سلطان امر کرد که دو حاکم در یکجا نمی توانند حکومت کنند و باید حرف خودمان را در کعبه به اثبات برسانیم هر دو راهی کعبه شدند که سلطان صحاک پرده از دیده شیخ عیسی برداشت که شیخ عیسی سلطان یگانه را در ارفع ترین نقطه کعبه دید شیخ عیسی می خواست به سلطان بگوید که تو خدایی و صاحب جان هستی یکدفعه زبانش بند آمد و نمی توانست اسرار و سخنان سلطان را فاش کند دوباره به خانه شهر زور منزل بر گشتند شیخ عیسی چون نمی توانست اسرار سلطان را با زبان فاش کند با انگشت به سلطان اشاره کرد و دوباره نور حق را در وجود سلطان دید همانجا شیخ عیسی به امر سلطان پرده کشید و از دنیا رفت و در نهایت شیخ عیسی را در خاک مدفون کردند .......که پس از این ماجرا سه نفر از پسران شیخ عیسی به نامهای قادر و خدرشه و سلامت ... میگویند تقسیم ارث کنیم و سلطان از ما جدا شود خود داند سلطان هم در خواست سه وصله اسباب ( قالیچه ، دیگ و سفره ) می کند برادران ناتنی هم آن سه وصله اسباب را به سلطان می دهند و سلطان به همراه یری تن ، داود و پیر بنیامین و پیر موسی از برزنجه شهر زور عراق به سمت پردیور هورامان بارگاه فعلیش می آیند که در بین راه وارد غار مرنو در شندر کو می شوند و برادران ناتنی سلطاه به میان اقوام خود رفته و ایل چیچک را آماده حمله به سلطان و یارانش می کنند و غار مرنو را احاطه می کنند و دست از جنگ بر نمی دارند که دفتر دیوان گوره در این باره می فرماید :
داود مرمو : آمانن آمان خواجای غلامان = آما لشکری بی سر و سامان = بنیامین دستور شرطنی بگیرش دامان = نیومان و دست خواجای غلامان ........... داود می فرماید ای خدای یاران لشکر خیلی بزرگی ( ایل چیچک ) بدنبال ما آمده است و داود از پیر بنیامین می خواهد که تو پیر شرط و پیر سلطان صحاک هستی دست به دامان سلطان شو که مشکلی برایمان پیش نیاید .
بنیامین مرمو : یا شاه این راه کس نکرد این راه ما کردیم = گناه کس نکرد گناه ما کردیم ..... پیر بنیامین بعد از درخواست داود به سلطان می فرماید ای پادشاه این راهی که ما می رویم تا حالا کسی نرفته و در وجود خود احساس گناه می کنم .
پادشاه مرمو : پیره بلا کش = گرد مرد لقایی بیا بلا کش =مرد بی بلا مرد لقا نیست ........... سلطان در جواب پیر بنیامین می فرماید ای پیر بنیامین شما در دوره و دونهای گذاشته رنج و زحمتهای زیادی کشیدی اگر می خواهی به حق برسی باید این رنجها را تحمل کنی انسانی که رنج و زحمت نکشد دستش به دامان حق نمی رسد .
بنیامین مرمو : یا شاه در میان صد بلا باشیم با هم صحبتان شاه = آنجا تو باشی با الله بلا نیست ............ پیر بنیامین از جواب سلطان به او دلش قرص می شود که تنها نیست و به سلطان می فرماید از آنجایی که نور حق در وجودت هست و ما هم با شما هستیم هیچ رنج و زحمتی دیگر برای ما سخت نیست .
پادشاه مرمو : داود و دست جم و اشاره حقی = دس بیر و ژیر قالیچه دمشقی = مشتی خاک ور گیر بوزش و روی قوشن چیچکی = یو یو بورّان خارجی و دمکی... یعنی سلطان صحاک به داود امر می کند که از زیر قالیچه دمشقی یک مشت خاک بردار و روی قشون چیچک بپاش آنهایی که دایره و تمبک بدست آمده بودند تک تک آنها را نابود کن....
باز می فرماید سلطان مرمو : شاه فرما داود بیره جلا = بوزش و چیچک و عزم غزا = و ارمای شاه داود وریزا = نما و جلا یو مصطفا = سر فروز آورد غلام نیل تار = لوا پی چیچک طایفه کفار................. سلطان به داود امر کرد که جلا ( مصطفی ) را مامور پاشیدن خاک به قصد از بین بردن قشون چیچک کن که به امر سلطان داود برخاست و مصطفی را نمایان و مامور از بین بردن قشون چیچک طایفه کفار کرد ( توضیح اینکه جلا ( مصطفی دودان ) در غار مرنو به یری تن و سلطان می پیوندد و مصطفی در دست داود است که خود داود فریاد رس و نجات دهنده است و افرادی که سرپیچی کنند مصطفی را مامور گرفتن جان آنها می کند دفتر می فرماید :داود داودا نه پیش و نه پس = حکم مصطفاش دریان ورو دس = بی رضای داود کس نیرو کس ...... میفرماید داود در همه جا برای فریادرسی حاضر است و حکم مصطفی نیز در دست اوست و اوست که مصطفی را مامور انجام کارها می کند و بدون رضای داود کسی نمی تواند سر خود کاری انجام دهد ).
باز می فرماید :.... سه شبانه روز غزای چیچک کرد = طاق ذی حیات زیشان بر نکرد.... جنگ با قشون چیچک که سپاه عظیمی بودند سه شبانه روز طول کشید دیگر هیچکدام از ایل چیچک قادر به ادامه حیات نبودند یعنی نابود شدند ...... ای طمه رماوه کفت او روشنایی = سه روژه یاران داوات پادشاهی ....... بعد از شکست ایل چیچک ، گرد وخاک از بین رفت و هوا روشن تر شد که بنای * سه * روزه یاران و دعوت پادشاهی گذاشته شد ( دعوت پادشاهی یعنی پادشاه سلطان صحاک بعد از پیروزی بر قشون چیچک در عالم باطن از دایراک(خاتون رمزبار) که مادرش است و جزو هفتن است دعوت کرد که با یک قطعه خروس و یک من برنج به حضور آنها بیاید و به جمع هفتنی بپیوندد ). .....دوازده مانگ هر چی نه چلی = یری (سه) روی یاران آما او دلی...... دوازدهم مانگ (ماه) یعنی قمری هر چه از چله کردی سلطانی بگذرد که این یری (سه) روزه باید در دل(میان) این چهل روز بیافتد ...... پی وقت پی ساعت پا وقت پاوایی =جه لوح تا قلم جه گاو تا ماهی =بگیران سه روژه یاران داوات و پادشاهی....... تاکید سلطان بر این است که به این وقت و ساعتی که مشخص کرده یعنی اولین روز دوازدهم چله کردی زمستان برابر با اولین روز روزه است که ۱۲ و ۱۳ دو ۱۴ روزه هستیم و عصر چهاردهم دعوت پادشاهی نذری خروس را دعا می دهیم و روز بعد هم عید یاری است.... هر کس نگیرو سه روژه یاران نکرو داوات پادشاهی = بشش نمدان چه خرمان دو چیایی ....... هر کسی که این روزه یاری را بجا نیاورد و دعوت پادشاهی ( دعای خروس و برنج) را انجان ندهد از خرمن یاری هیچ سهمی ندارد..... بگیران سه روژه یاران بکران داوات پادشاهی = و عشق یاران مرّنویی = داود و بنیامین و پیرموسی....سلطان می فرماید سه روزه یاری را بجا آورید و دعوت پادشاهی هم انجام دهید و آن را به عشق یاران مرّنویی ، داود و پیر بنیامین و پیرموسی یاران سلطان هستند بجا آورید............پس از کلامها بخوبی مشخص است که فرموده همه یاران باید روزه را در موعد مقرر شده یعنی چله زمستان کردی سلطانی بگیرند . که شب قبل دوازدهم شب اول به نیت داود دلیل و رهبر یارسان یعنی یازدهم چله قمری که به پیشواز می رویم ... شب دوم به نیت پیر بنیامین پیر شرط و خلیفه نماینده پیر تخت بابایادگار و شب سوم به نیت پیر موسی پیر قلم زرین نیاز دعا می دهیم و شب چهارم هم مال پادشاهی که دعا دادن خروس و برنج به نیابت سلطان صحاک پادشاه عالم است و روز بعد هم عید مبارکی یاران است... در واقع ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ ماه قمری روزه هستیم و دعای خروس در عصر ۱۴ انجام می شود و روز ۱۵ عید مبارکی است که یاران اگر از هم دل رنجی دارند یا بین فامیلها کدورتی وجود دارد در این روز مبارک به عشق سلطان و یارانش به دست بوسی همدیگر بروند و کدورتها را از دل بیرون کنند .
تقویم کردی بر اساس ظهور سلطان صحاک بنیانگذاری شده که دو ماه جلوتر از ماههای شمسی است چون اساس تقویم کردی سلطانی ، هورامان زیارتگاه سلطان صحاک منطقه گرمسیری هست
تقویم شمسی در ایران سال 1304 خورشیدی در مجلس ملی تصویب شده و قدمت زیادی ندارد ( 87سال )در حالیکه بنیانگذاری آیین یاری به گفته بزرگان 736 سال قدمت دارد و اساس آن پاوه هورامان در پردیور بنا نهاده شده است و تاریخ یاری پادشاهیست و کلام یاری از ماههای قمری استفاده کرده و بنای روزه مرنویی هم بر اساس ماه تعیین می شود 12 قمری در چله زمستان کردی سلطانی که اول ماه چله را *به فرانبار* می نامند دفتر دیوان گوره می فرماید : دوازده * مانگ * هر چی نه چلی = یری روی یاران آما او دلی ..... در مورد تاریخ پادشاهی هم درویش نوروز از چلتن میر حیدر حیدری می فرماید : تنوری دارم نعمت می پزد = سفره چهار گوشه ام گز اندر گزد = صاحب سفره گاو ماهیست = * تاریخ یاری پادشاهیست * به خوبی مشخص است که صاحب سفره سلطان صحاک است و ماهی هم پیر بنیامین ساقی چل تنه می باشد و تاریخ یاری پادشاهی و بر اساس دوره سلطان صحاک است . .
.مثال :
.......................
اولین روز بهار کردی سلطانی 01 / 01 / 736 برابر است با 30 / 10/
1390 هجری شمسی
اولین روز تابستان کردی سلطانی 01 / 04 / 736 برابر است با 05 / 02 / 1391 هجری شمسی
اولین روز پاییز کردی سلطانی 01 / 07 / 736 برابر است با 02 / 05 / 1391 هجری شمسی
اولین روز زمستان کردی سلطانی 01 / 10 / 736 برابر است با 30 / 07 / 1391 هجری شمسی
.....................
توضیح اینکه تعداد روزهای کردی سلطانی در سال معمولی ۳۶۵ روز و برابر با روزهای سال شمسی و میلادی است با این تفاوت که در ماههای شمسی ماهها ۲۹ و ۳۰ و ۳۱ روز هستند اما ماههای کردی سلطانی همه ۱۲ ماه ۳۰ روزه هستند که جمع ۳۰ روز را ضربدر ۱۲ ماه بکنیم برابر ۳۶۰ روز می شود که ۵ روز باقیمانده سال را پنجه و تار می گویند که از اول عید نوروز تا پنجم عید نوروز شمسی با هم می آیند( البته بعضی ها از 13 تا 17 نوروز می دانند ). یعنی شروع فصل سوم بهار کردی سلطانی اول ۵ روز تار بعد ۳۰ روز ماه می آید.

با این تفاسیر بر اساس دفتر * چله * کردی سلطانی از 01 / 10 /736 برابر با 30 / 07 / 1391 هجری شمسی شروع می شود و تا ۴۰ روز بعد یعنی تا 11 / 08 / 736 برابر 10 / 09 / 1391 ادامه دارد . و روزه مرنویی باید در میان این ۴۰ روز قرار بگیرید یعنی دوازدهم قمری در چله زمستان کردی برابر است با 12 / ذی الحجه / 1433 قمری مصادف با 07 / 08 / 1391 و مصادف با ، مصادف با 08 / 10 / 736 کردی سلطانی . 2012میلادی /oct/28

پس سه روز روزه مرنویی برابر است با 12 , 13 , 14/ ذی الحجه / 1433
مصادف با 07 , 08 , 09 / 08 / 1391 و مصادف با 08 , 09 , 10 / 10 / 736 سلطانی کردی گرمسیری و 28 ، 29 و 30 اکتبر 2012 میلادی است و روز چهارم هم عید مبارکی است . که در گوران بر اساس دوره سلطان صحاک قاپی ششم در شاهو هورامان و دوره بابایادگار قاپی هفتم در دالهو سرانه و قاپی هشتم دوره میر حیدر حیدری ملقب به آسی براکه گوران روزه می گیرند . پیشاپیش روزه خاونکار مرنویی را به تمام یارسانیان عزیز تبریک می گویم و امیدوارم همه یاران در پناه شاه صاحبکرم باشند . اول آخر یار .
 

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar