Social Icons

Yarsan

2012-09-08

زردە بە روایت تصاویر، سرتیتر مطلبی در سایت کرمانشاە پست.



زردە بە روایت تصاویر، سرتیتر مطلبی در سایت کرمانشاە پست.

در ژوئیه‌ 1988 روستای یارسانی نشین زرده‌ از توابع شهرستان داللاهو، توسط  جنگنده‌های ارتش وقت عراق مورد حمله‌ بمبهای شیمایی قرار گرفت و تعداد ٢٨٠ نفر كشته‌ و بیش صدها نفر مجروح بجای گذاشت. در آن ایام ایادی رژیم مانع حضور خبرنگاران به‌ این
منطقه‌ شده‌ و از انعکاس هر گونه‌ خبری در این رابطه‌ خوداری نمودند. منطقه‌ به‌ طور گسترده‌ای تحت کنترل اطلات رژیم بود و خبرنگاران مستقلی که‌ به‌ جرائت به‌ آنجا رفتند توسط اطلاعاتیها کنترل و سانسور میشدند. بعد از گذشت 24 سال از این حمله‌ وحشیانه‌ آثار مخرب و جانگداز آن به‌ طور چشمگیری در مردم و طبیعت روستای زرده‌ نمایان است و تا کنون مقامات جمهوری اسلامی کوچکترین توجهی به‌ این مردم نکرده‌اند. بعد از این مدت در وب سایت کرمانشاە پست،مطلبی بە قلم فرزاد پورمرادی در تیر ماە 1391 درج شدە با این عنوان: زردە بە روایت تصاویر.  در مطلب نامبرده‌ در زیر بعضی از عکسها پرسیدەاند کە:
  
به چشم های این پدر نگاه کنید … فقط نگاه کنید … آیا شما حاضرید کمترین سوزشی را تنها برای چند دقیقه تحمل کنید ؟ … او اما بیش از ۲۴ سال است چشم هایش شبانه روز می سوزد …
این بسیار سئوالی بجا و منطقی است کە مطرح شده‌،ولی از کی؟ از حکومت استبدادی جمهوری اسلامی؟ از احمدی نژاد؟ از استاندار کرمانشاە؟یا از خود مردم مصیبت زدە زردە؟ معلوم نیست سئوال رو بە چە کسی است.! ای کاش این سئوال را از مقامات رژیم میکردند و می پرسیدند مگر جان انسانهایی کە در روستای زردە توسط بمبهای شیمایی گرفتە شد با جان انسانهایی کە بەقول خودتان در 8 سال دفاع مقدس کشتە شدند چە فرقی دارد.؟‌
بسیار جالب است کە بعد از تقریبا 25 سال از حادثە شوم بمب باران شیمیایی زردە توسط جنگندەهای رژیم وقت عراق، اکنون در سایتی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بە چنین مطلبی برخورد میکنیم. همە میدانیم کە هنگام بمباران شیمیایی زردە و بعد از ان مقامات رژیم با تمام امکانات مانع درج و انعکاس این خبر شدند.خبرنگارانی هم کە با هزار و یک مشکل بە انجا رفتند، کاملا کنترل میشدند،خبرها و فیلمهایشان را سانسور میکردند!. حتی در دنیای دیکتاتورها هم وقتی مملکتی کە تحت حاکمیتشان است مورد تجاوز دولتی بیگانە قرار میگیرد، یا شهری یا روستایی مورد حلمە و بمباران قرار میگیرد، با وسیلەهای مختلف اقدام بە انعکاس ان مینمایند، ولی تحت حاکمیت این دیکتاتور کە جمهوری اسلامی باشد، منطقەای یارسان نشین بە نام زردە تابع شهرستان دالاهو از توابع استان کرمانشاە کە تحت حاکمیت خودشان است مورد حملە انهم با بمب شیمیایی قرار گرفتە است، نە تنها خبر ان را منعکس نمیکند بلکە مانع از انعکاس ان توسط خبرنگاران و روزنامهای مستقل میشود؟! ایا این دهکدە ایرانی و تحت همین حاکمیت نبود؟ مقامات همین رژیم دایەی مهربانتر از مادر برای، فلسطین،لبنان،افغانستان،عراق،بوسنی،جیبوتی، بحرین و جاهای دیگر شدەاند ولی حاضر نبودند و نیستند، روستای تحت حاکمیت خودشان کە مورد حملە شیمیایی قرار گرفتە را همیاری کنند و بە اسیب دیدگان و بازماندگان قرباینان ان مصیبت بزرگ کمکی بکنند. انها نە تنها این کار را نکردند بلکە مانع از انعکاس خبرها نیز هم شدند چڕا؟ چون یارسانی بودند و بی شک مقامات رژیم نمیخواستند پای روزنامها و عکاسان بە انجا برسد و منعکس کنندە وضعییت مردم یارسان باشند. از همین نوشتە کوتاه‌ و ناقص اقای پورمرادی میتوان دریافت کە انچە گفتە شدە کە رژیم تمام گزارشهای ناچیزی کە در مورد زردە و مردمان ان دیار را سانسور کردە است بی دلیل نبودە است. بخوانید نوشتە اقای پور مرادی: نزدیک ساعت شش صبح بود . زائران زیادی در بابایادگار ( یکی از مراکز دینی اقلیت های مذهبی منطقه ) جمع شده بودند . چند هواپیمای دشمن را در آسمان دیدیم که عبور کردند . هنوز چند دقیقه نگذشته بود که تعدادی از آنها بازگشتند . من شک ندارم کە اقای پورمرادی نیز نیت بدی در این مورد نداشتەاند ولی چون در زیر تیغ مقامات رژیم زندگی میکنند ایشان هم مجبور به‌ سانسور میشود،ولی از ایشان میپرسم کە این اقلیت چه‌ کسانی هستند؟ از چە گروهی؟ایا انها بی نام و نشانند؟ از کرە مریخ امدەاند و هنوز نامی ندارند!. بلە اینها تابع اقلیتی ایینی بنام یارسان هستند کە تاریخی پر افتخار و مردمانی سربلند و با نشانند.و اگر امروز هم با نیزە و تفنگ ما را سانسور کنید فردا نخواهید توانست،چون ما تاریخی را پشت سر نهادەایم و با دشمنانی مبارزە کردەایم کە بیشتراز شماها، دولتمردان جمهوری اسلامی قهارتر و خونریزتر بودند ولی بە یمن فداکاری یارسانیان غیور یکی یکی انها را پشت سر نهادە و فاتح و سربلند از ان بیرون امدە است. بی شک تاریخ مصرف شماها هم رو بە اتمام است.
من در اینجا و در زیر این متن کوتاه‌ نوشتەهای اقای پورمرادی کە در سایت کرمانشاە پست درج شدە است را عیننا قرار میدهم.امیدورام جامعە بشریت چشمانشان را بە روی روستای زردە و ظلمی کە بە انها شدە باز کنند.چون مانع عدم انعکاس این وضعیت توسط مقامات جمهوری اسلامی ایران همین یارسانی بودن مردم زردە میباشد.
بشیر امیرخانی
فنلاند
6.9.2012

روستای زرده به روایت تصاویر امروز (۲)

زرده
به چشم های این پدر نگاه کنید … فقط نگاه کنید … آیا شما حاضرید کمترین سوزشی را تنها برای چند دقیقه تحمل کنید ؟ … او اما بیش از ۲۴ سال است چشم هایش شبانه روز می سوزد …
خانواده ای به آرامش آب … بی صدا اما گویا … برای همه ما …
غریبانه نگاه می کند … به چه می اندیشد ؟ … به بی تفاوتی ما یا سلامت فرزندانش …
حرف داری؟ … مگر گوش های شنوا هستند ؟ … بگو هر چه میخواهی …
ترسیدم از بیماریت بپرسم … شاید هنوز بیست و اند سال جوانتر از دیروز بپیمایی … اما وجودت فراوان گفت … از قلب و پوستت دیدم چه می کشی …

تمام ماجرای بمباران شیمیایی روستای زرده / به روایت شاهد عینی آنروز (۱)

روستای-زرده
کرمانشاه پست : فرزاد پورمرادی – سی و یکم تیرماه ۶۷ سالروز بمباران شیمیایی روستاهای زرده، دیره و سرمیل از توابع شهرستان های دالاهو ، گیلانغرب و سرپلذهاب است . به روایتی ۲۷۰ شهید و صدها جانباز تمام نتیجه تنها چند بمب آن صبحگاه در روستای زرده بود .
سوزش و تاول همچنان پوست لطیف نازنین انسان های زرده را می آزارد . یکی از بزرگان زرده؛ آنروز شوم را چنین روایت می کند :
نزدیک ساعت شش صبح بود . زائران زیادی در بابایادگار ( یکی از مراکز دینی اقلیت های مذهبی منطقه ) جمع شده بودند . چند هواپیمای دشمن را در آسمان دیدیم که عبور کردند . هنوز چند دقیقه نگذشته بود که تعدادی از آنها بازگشتند .
با چشمان خودم دیدم بمب ها را شلیک کردند . یک تعداد را نزدیک درب همین بابایادگار و سپس دو سوی روستای زرده را بمباران کردند . کسی نمی دانست بمباران شیمیایی شده ایم .
یکی را آوردند که تمام دهانش پر آب شده بود . پرسیدم : شیمیایی است ؟ گفتند نه مردم را نترسانید … همه فرار کردیم . در حین فرار دو نفر از اهالی زرده که روی کوه بودند فریاد زدند شیمیایی است . به همه گفتیم روسری و دستمال های را خیس کنید و روی دهان بگذارید .
اتفاق مهم آنجا بود که مردم برای حفاظت از جان خود سرهایشان را در آب سرچشمه فرو بردند تا مثلا شیمیایی نشوند اما آب آلوده بود و جان بسیاری را گرفت .
پس از اسکان در نقطه ای دیگر به روستا برگشتم . زمانی که رسیدم جسدهای زیادی را نظاره کردم . از تنگه بابایادگار تا روستای زرده پر جنازه بود . صحنه های عجیبی بود .
مزار-شهدا
با چشم های خودم دیدم شهادت ۵ برادر و پدرشان … شهادت پدر با ۴ فرزندش … خانمی را دیدم که به همراه سه فرزندش شهید شده بود …
صحنه های دردناک و غیر قابل تصوری بود  . همزمان شده بود با عملیات مرصاد … به کرند غرب رفتیم برای آوردن آمبولانس در حین بازگشت یکباره کرند بمباران خوشه ای شد … با وانت بار اجساد را حمل کردیم … کسی نمی تواند بدرستی شرایط و وضعیت آنروزها را تصور کند … خیلی سخت بود …
این شاعد عینی درباره آمار شهدا و مصدومان می گوید : شهدای بومی روستای زرده بیش از ۴۵ نفر است . کل روستا الان مجروح و مصدوم شیمیایی هستند .
او درست می گوید . مزار شهدایشان و جسم زخمی مصدومانشان گفته هایش را تأیید می کند .
http://yarsan-dm.com/in/index.php?option=com_content&view=article&id=1751:1391-06-17-17-08-07&catid=56:1389-08-16-18-16-57&Itemid=91

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar